با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Confluent

kanˈfluːənt ˈkɒnflʊənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
هم‌ریز، باهم جاری‌شونده، متلاقی
- confluent streams
- جویبارهای هم‌ریز
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد confluent

  1. adjective meeting
    Synonyms: joining, flowing, mingling, concurrent, coalescent, coming together, convergent, connecting

ارجاع به لغت confluent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «confluent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/confluent

لغات نزدیک confluent

پیشنهاد بهبود معانی