با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Congelation

kɑːndʒəˈleɪʃən ˌkɒndʒɪˈleɪʃən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
سفت‌شدگی، منجمدشدگی، دلمه‌شدگی (روغن و شیر و غیره)
- The congelation of the chocolate was perfect, resulting in a smooth and creamy texture.
- سفت‌شدگی شکلات عالی بود و منجر به بافت نرم و خامه‌ای شد.
- The congelation of the milk in the fridge caused it to form a layer of ice on top.
- منجمدشدگی شیر در یخچال باعث شد لایه‌ای از یخ روی آن تشکیل شود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت congelation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congelation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/congelation

لغات نزدیک congelation

پیشنهاد بهبود معانی