امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Congested

kənˈdʒestɪd kənˈdʒestɪd kənˈdʒestɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    congests
  • وجه وصفی حال:

    congesting

معنی‌ها

adjective
گرفته، پر از خون و اخلاط

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
adjective
شلوغ، پرازدحام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد congested

  1. verb Become or cause to become obstructed
    Synonyms:
    stopped fouled clogged filled choked corked closed blocked
  1. adjective Filled
    Synonyms:
    overcrowded stuffed
  1. adjective Blocked, clogged
    Synonyms:
    blocked clogged engorged crowded gridlocked packed plugged
    Antonyms:
    uncongested unclogged unblocked clear uncrowded open free

ارجاع به لغت congested

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «congested» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/congested

لغات نزدیک congested

پیشنهاد بهبود معانی