با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conjoint

kənˈdʒɔɪnt kənˈdʒɔɪnt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

adjective
وصل (به‌هم)، توأم، هم‌بسته، هم‌پیوند، متحد
adjective
دوتایی، دوگانه، مزدوج
adjective
زن و شوهری، نکاحی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conjoint

  1. adjective Consisting of two or more associated entities; ; - J.K.Fairbank
    Synonyms: conjoined
  2. adjective Belonging to, shared by, or applicable to all alike
    Synonyms: common, communal, general, joint, mutual, public

ارجاع به لغت conjoint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conjoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conjoint

لغات نزدیک conjoint

پیشنهاد بهبود معانی