با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Consistently

kənˈsɪstəntli kənˈsɪstəntli
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more consistently
  • صفت عالی:

    most consistently

معنی‌ها

adverb C2
مرتب، منظم، پیوسته، دائم، یکریز، پیاپی
adverb
بدون تناقض، منسجم، یکدست
adverb
سازگار، موافق، دمساز، هماهنگ
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد consistently

  1. adverb In an expected or customary manner; for the most part
    Synonyms: commonly, customarily, frequently, generally, habitually, naturally, systematically, normally, often, regularly, routinely, typically, usually
    Antonyms: inconsistently, unsystematically

ارجاع به لغت consistently

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consistently» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consistently

لغات نزدیک consistently

پیشنهاد بهبود معانی