امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Contain

kənˈteɪn kənˈteɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    contained
  • شکل سوم:

    contained

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
شامل بودن، محتوی بودن، دارا بودن، دربرداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- This bottle contains vinegar.
- این بطری حاوی سرکه است.
- This book contains several maps.
- این کتاب حاوی چندین نقشه است.
- contained in his letter
- مندرج در نامه‌ی او
- Tehran contains about eight million inhabitants.
- تهران حدود هشت میلیون نفر جمعیت دارد.
verb - transitive
خودداری کردن، جلوگیری کردن، مهار کردن، بازداشتن
- I was so angry that I couldn't contain myself.
- آن‌قدر عصبانی شده بودم که نتوانستم جلو خودم را بگیرم.
- So far we have been able to contain that contagious disease.
- تا به حال توانسته‌ایم آن بیماری واگیر را مهار کنیم.
- the effort to contain population growth
- کوشش برای جلوگیری از رشد جمعیت
verb - transitive
بخش‌پذیر بودن، محاط بودن
- Ten contains two and five.
- ده بر دو و پنج بخش‌پذیر است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد contain

  1. verb include, hold
    Synonyms:
    accommodate be composed of comprehend comprise consist of embody embrace enclose encompass have have capacity for hold incorporate involve seat subsume take in
    Antonyms:
    exclude
  1. verb hold back, control
    Synonyms:
    bottle up check collect compose cool cork curb harness hog-tie hold in keep back keep lid on put half nelson on rein repress restrain restrict simmer down smother stifle stop

ارجاع به لغت contain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contain

لغات نزدیک contain

پیشنهاد بهبود معانی