با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Contained

kənˈteɪnd kənˈteɪnd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
محدودشده، مهارشده، آرام
- The contained child sat quietly in the corner.
- کودک محدودشده آرام در گوشه‌ای نشسته بود.
- The contained anger in his eyes was evident, but he managed to keep his composure.
- خشم مهارشده در چشمانش مشهود بود اما توانست خون‌سردی‌اش را حفظ کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت contained

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «contained» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/contained

لغات نزدیک contained

پیشنهاد بهبود معانی