با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Conventual

kənˈventʃuːəl kənˈventjʊəl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective
وابسته به یا همانند صومعه، دیرمانند، خانگاهی
noun adjective
عضو صومعه، دیرنشین، خانگاه‌زی، صومعه‌نشین
noun adjective
(C بزرگ) عضو بخشی از فرقه‌ی راهبان فرانسیسکن (Franciscan - عنوان کامل آن این است: Friars Minor Conventual)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد conventual

  1. adjective Of communal life sequestered from the world under religious vows
    Synonyms: cloistered, cloistral, monastic, monastical

ارجاع به لغت conventual

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «conventual» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/conventual

لغات نزدیک conventual

پیشنهاد بهبود معانی