امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cooked

kʊkt kʊkt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    cooks
  • وجه وصفی حال:

    cooking
  • صفت تفضیلی:

    more cooked
  • صفت عالی:

    most cooked

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective
پخته‌شده، پخته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I don't think the chicken is completely cooked.
- گمان نمی‌کنم مرغ به‌طور کامل پخته شده باشد.
- cooked vegetables
- سبزیجات پخته‌شده
adjective informal
جعل‌شده، دستکاری‌شده
- a cooked book
- کتابی دستکاری‌شده
- a cooked document
- سندی دستکاری‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cooked

  1. verb Tamper, with the purpose of deception
    Synonyms:
    concocted prepared basted het curried falsified coddled parboiled seared fried done misrepresented barbecued panned scorched blanched seethed made steamed reduced mulled processed wangled percolated fixed stewed brewed steeped grilled dry parched infused broiled scalded molten roasted happened blackened baked garbled browned warmed boiled faked developed readied contrived manipulated fudged
  1. verb To prepare (food) for eating by the use of heat
    Synonyms:
    do
  1. adjective Having been prepared for eating by the application of heat
    Antonyms:
    raw

لغات هم‌خانواده cooked

ارجاع به لغت cooked

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cooked» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cooked

لغات نزدیک cooked

پیشنهاد بهبود معانی