گذشتهی ساده:
cooledشکل سوم:
cooledسومشخص مفرد:
coolsوجه وصفی حال:
coolingصفت تفضیلی:
coolerصفت عالی:
coolestتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی رنگ
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی اقتصاد
خنک شدن یا کردن
آرام شدن
سرد شدن (و به حرارت طبیعی یا معمولی خود رسیدن)
بیعلاقه شدن، اشتیاق خود را از دست دادن، آرام شدن
خونسرد باش!، تندی نکن!، دست نگه دار!
خونسردی خود را از دست دادن، از جا در رفتن، برآشفتن
خونسردی خود را حفظ کردن، آرامش خود را از دست ندادن، آرامش خود را حفظ کردن
با خونسردی عمل کردن، دستپاچه یا آشفته نشدن
خونسردانه عمل کردن
بسیار آرام و خونسرد، بیخیال (ککش هم نگزید) (انگارنهانگار)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cool» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cool