امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Coordination

koʊˌɔːrdnˈeɪʃn kəʊˌɔːdəˈneɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    coordinations

توضیحات

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی co-ordination است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
هماهنگی، هماهنگ‌ بودن، هماهنگ‌سازی، تناسب، توازن، هارمونی، ست بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- muscle coordination
- هماهنگی عضلات (ماهیچه‌ها)
- The game requires hand-eye coordination.
- این بازی به هماهنگی دست و چشم نیاز دارد.
- the coordination of relief efforts
- هماهنگ‌سازی اقدامات امدادی
- the co-ordination of our schedules
- توازن برنامه‌های ما
- the coordination of the colors
- هارمونی رنگ‌ها
- Think about co-ordination when choosing your outfit.
- هنگام انتخاب لباس خود به ست بودن فکر کنید.
- The various parts of a ministry should have complete co-ordination.
- بخش‌های گوناگون هر وزارتخانه باید (با هم) هماهنگی کامل داشته باشند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun uncountable
دستور زبان زبان‌شناسی (استفاده از علائم صوری برای مرتبط کردن جملات و جمله‌واره‌ها و پاراگراف‌ها به یکدیگر) هم‌پایگی
- Coordination is sensitive to the linear order of words.
- هم‌پایگی به ترتیب خطی کلمات حساس است.
- co-ordination of adjectives
- هم‌پایگی صفت‌ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coordination

  1. noun The skillful and effective interaction of movements
    Antonyms:
    incoordination

لغات هم‌خانواده coordination

ارجاع به لغت coordination

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coordination» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coordination

لغات نزدیک coordination

پیشنهاد بهبود معانی