با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Copilot

ˈkoʊˌpɑɪlət ˈkopaɪlət
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: co-pilot

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(هواپیمایی) کمک‌خلبان، خلبان دوم
- The copilot sat in the cockpit, ready to assist the pilot during the flight.
- کمک‌خلبان در کابین خلبان نشست و آماده‌ی کمک به خلبان در طول پرواز بود.
- The copilot communicated with air traffic control to obtain clearance for takeoff.
- خلبان دوم با کنترل ترافیک هوایی ارتباط برقرار کرد تا مجوز پرواز را به دست آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد copilot

  1. noun A relief pilot on an airplane
    Synonyms: co-pilot

ارجاع به لغت copilot

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «copilot» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/copilot

لغات نزدیک copilot

پیشنهاد بهبود معانی