با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Coping

ˈkoʊpɪŋ ˈkəʊpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    coped
  • شکل سوم:

    coped
  • سوم شخص مفرد:

    copes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
معماری سردیوار، سرواره
- The old castle had a weathered coping that added to its charm.
- این قلعه‌ی قدیمی سرواره‌ی فرسوده‌ای داشت که بر جذابیت آن افزوده بود.
- the coping of the garden wall
- سردیوار دیوار باغ
noun uncountable
مقابله
- The book offers advice on coping with the pressures of modern life.
- در این کتاب توصیه‌هایی برای مقابله با فشارهای زندگی مدرن ارائه می‌شود.
- The therapist provided strategies for coping with the symptoms of depression.
- تراپیست راهکارهایی برای مقابله با علائم افسردگی ارائه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coping

  1. noun Brick that is laid sideways at the top of a wall
    Synonyms: header, cope

ارجاع به لغت coping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coping

لغات نزدیک coping

پیشنهاد بهبود معانی