با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Corrosive

kəˈroʊsɪv kəˈrəʊsɪv
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more corrosive
  • صفت عالی:

    most corrosive

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective
خورنده، تباه‌کننده، فاسد‌کننده، ماده اکاله، موجد زنگ (در فلز و گیاه)
- Nitric acid is a corrosive liquid.
- تیزاب آب‌گونه‌ای خورنده است.
- corrosive words
- سخنان نیش‌دار
- the corrosive effects of injustice
- پیامدهای ویرانگر بی‌عدالتی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد corrosive

  1. adjective consuming, wearing; bitter
    Synonyms: acerb, acerbic, acrid, biting, caustic, corroding, cutting, destructive, erosive, incisive, sarcastic, strongly acid, trenchant, venomous, virulent, wasting
    Antonyms: contributing, fortifying, supporting

ارجاع به لغت corrosive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «corrosive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/corrosive

لغات نزدیک corrosive

پیشنهاد بهبود معانی