با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Coverage

ˈkʌvrɪdʒ ˈkʌvrɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
پوشش، شمول
- This insurance policy gives you complete coverage.
- این بیمه‌نامه به شما پوشش کامل می‌دهد.
- Their coverage of news is very biased.
- پوشش خبری آن‌ها دارای جهت‌گیری شدیدی است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد coverage

  1. noun The reporting of news
    Synonyms: reportage, analysis, broadcasting, description, insurance coverage, reporting, inclusion, indemnity, insurance, observed, report, scope

لغات هم‌خانواده coverage

ارجاع به لغت coverage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «coverage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/coverage

لغات نزدیک coverage

پیشنهاد بهبود معانی