امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Crabby

    ˈkræbi ˈkræbi
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی و نمونه‌جمله

    adjective
    خرچنگ‌مانند، (مجازاً) پیچیده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - When he is hungry he becomes very crabby.
    - گرسنه که هست خیلی بدخلقی می‌کند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد crabby

    1. adjective irritable
      Synonyms:
      irritable bad-tempered cross ill-tempered grouchy testy cranky crabbed snappish sour sullen sulky peevish awkward difficult prickly churlish huffy tart harsh blunt brusque gloomy glum cynical dour fretful petulant surly choleric acrimonious captious acid crusty trying unsociable misanthropic morose irascible saturnine chuffy nasty-tempered acrid crabbed mumpish perverse splenetic tough crotchety
      Antonyms:
      happy pleasant good-natured good-humored amiable sweet
    1. adjective in a bad mood
      Synonyms:
      acid acrid acrimonious awkward bad-tempered blunt brusque captious choleric churlish cranky cross crotchety crusty cynical difficult dour fretful gloomy glum grouchy harsh huffy ill-humored ill-tempered irascible irritable misanthropic morose nasty-tempered peevish perverse petulant prickly saturnine snappish snappy sour splenetic sulky sullen surly tart testy tough trying unsociable
      Antonyms:
      happy

    ارجاع به لغت crabby

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «crabby» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crabby

    لغات نزدیک crabby

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    در انگیختنی در دمیدنی دزد نهانکار دزدی انتشاراتی کردن دزدی دریایی دست از پایداری کشیدن دست به دامان دسته بزرگ ماهی دسته بندی برحسب نمره دسته نوازندگان دستوربری دستک مساحی دستگاه بازبینی دستگاه حمل علوفه دستگاه ضمیمه دستگاه کاوگر دستگاه سنجش ولتاژ دسیسه پرور دشتاب دشرویش