با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Craig

ˈkreɪɡ ˈkreɪɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun
(انگلیسی اسکاتلندی) صخره‌ی شیب‌دار
- The hiker carefully climbed the craig.
- کوهنورد با احتیاط از صخره‌ی شیب‌دار بالا رفت.
- Climbing the craig required both skill and courage.
- بالا رفتن از صخره‌ی شیب‌دار هم به مهارت نیاز داشت و هم به شجاعت.
noun
(انگلیسی اسکاتلندی) گردن، گلو
- The singer strained his vocal cords, causing pain in his craig.
- این خواننده تارهای صوتی خود را تحت فشار قرار داد و باعث ایجاد درد در ناحیه گلوی خود شد.
- The doctor examined his craig.
- پزشک گردن او را معاینه کرد.
noun
کریگ (اسم خاص مذکر) (با حرف بزرگ)
- The teacher called on Craig to answer the question.
- معلم از کریگ خواست تا به این پرسش پاسخ دهد.
- I saw Craig at the grocery store yesterday.
- دیروز کریگ را در خواربارفروشی دیدم.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت craig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «craig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/craig

لغات نزدیک craig

پیشنهاد بهبود معانی