با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crazily

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adverb
به‌گونه‌ای احمقانه و غیرمنطقی، دیوانه‌وار
- We can't afford the crazily expensive ticket prices.
- قیمت‌های به‌طور غیرمنطقی گران بلیت از عهده‌ی ما خارج است.
- Crazily, she felt shy when she saw him.
- به‌گونه‌ای احمقانه، وقتی او را دید احساس خجالت کرد.
adverb
به‌طور پراشتیاق و کنترل‌نشده
- The audience cheered crazily.
- تماشاگران به‌طور پراشتیاق و پرشور به تشویق پرداختند.
- Sue started shouting crazily.
- سو به‌گونه‌ای کنترل‌نشده شروع به فریاد زدن کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crazily

  1. adverb furiously
    Synonyms: irrationally, hastily, madly, rashly, witlessly, insanely, psychotically, maniacally, ravingly, rabidly, wildly

ارجاع به لغت crazily

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crazily» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crazily

لغات نزدیک crazily

پیشنهاد بهبود معانی