با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cream

kriːm kriːm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    creamed
  • شکل سوم:

    creamed
  • سوم شخص مفرد:

    creams
  • وجه وصفی حال:

    creaming
  • شکل جمع:

    creams

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive verb - transitive A2
سرشیر، کرم، هر چیزی شبیه سرشیر، زبده، سرشیر بستن
- strawberries and cream
- توت‌فرنگی و خامه
- ice cream
- بستنی
- chocolate with cream filling
- شکلات خامه‌دار
- facial cream
- کرم صورت
- suntan cream
- کرم ضد آفتاب، کرم برنزه
- They were the cream of our generation.
- آنان سرآمد نسل ما بودند.
- Pari's hat was light cream.
- کلاه پری کرم روشن بود.
- Cream the potatoes and add vinegar.
- سیب‌زمینی‌ها را له کن و رویش سرکه بریز.
- This milk has been thoroughly creamed.
- خامه‌ی این شیر کاملاً گرفته شده است.
- We creamed their team six to one!
- شش به یک تیم آن‌ها را شکست جانانه‌ای دادیم!
- cream of tomato soup
- سوپ رب گوجه فرنگی
- cream of mushroom soup
- سوپ حریره‌ی قارچ
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cream

  1. noun lotion, oil
    Synonyms: cerate, chrism, cosmetic, demulcent, emulsion, essence, jelly, liniment, moisturizer, ointment, paste, salve, unction, unguent
  2. noun the best
    Synonyms: choice, crème de la crème, elite, fat, favorite, finest, flower, pick, pride, prime, prize, skim, top
    Antonyms: worst

Collocations

  • cream of ...

    (خوراک پردازی) پوره، خمیر، لعاب، رب، حریره، سوپ حریره مانند

Idioms

  • cream always comes to the top

    سرشیر همیشه روی شیر جمع می‌شود/ آدم برجسته همیشه رو می‌آید

  • cream of the crop

    گل سر سبد، بهترین، نخبه‌ترین، سرآمد، سرچین

ارجاع به لغت cream

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cream» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cream

لغات نزدیک cream

پیشنهاد بهبود معانی