امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Credible

ˈkredəbl ˈkredəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more credible
  • صفت عالی:

    most credible

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
معتبر، پذیرفتنی، موثق، قابل‌قبول، در خور اعتماد، باورپذیر، باور‌کردنی (شاهد و شخص و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He was a credible witness.
- او شاهد معتبری بود.
- His story is not credible.
- داستان او باور‌کردنی نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد credible

  1. adjective believable
    Synonyms:
    aboveboard colorable conceivable conclusive creditable dependable determinative honest honest to God imaginable likely plausible possible probable probably rational reasonable reliable satisfactory satisfying seeming sincere solid sound straight supposable tenable thinkable trustworthy trusty up front valid
    Antonyms:
    implausible impossible improbable inconceivable incredible unbelievable unimaginable unlikely untenable

لغات هم‌خانواده credible

ارجاع به لغت credible

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «credible» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/credible

لغات نزدیک credible

پیشنهاد بهبود معانی