گذشتهی ساده:
creditedشکل سوم:
creditedسومشخص مفرد:
creditsوجه وصفی حال:
creditingشکل جمع:
creditsتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
credit someone with (something)
(چیزی را) به کسی منتسب کردن، امتیاز و اعتبار انجام کاری را به کسی دادن
(حسابداری) حساب بستانکار
(حسابداری) مانده بستانکار
ارزیابی اعتبار
1- ستون بستانکار 2- جنبهی خوب، مزیت
معتبر، خوش معامله، درخور اعتبار
مایهی مباهات (یا افتخار یا سربلندی) بودن
1- باورداشتن، اعتماد (و اطمینان) کردن 2- ستودن، قدرشناسی کردن
1- (کسی را بابت کاری) ستودن، بانی شناختن 2- (به داشتن صفات خوب و غیره) منتسب کردن
نسیه، قسطی، با استفاده از کارت اعتبار
(امریکا) مبلغ معاف از مالیات، اعتبار مالیاتی
مزید حسن شهرت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «credit» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/credit