با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Criminate

ˈkrɪməneɪt ˈkrɪmɪneɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

verb - transitive
متهم به جنایت کردن، مجرم خواندن، جانی قلمداد کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد criminate

  1. verb To cause to appear involved in or guilty of a crime or fault
    Synonyms: incriminate, implicate, reprimand, accuse, inculpate, impeach, censure

ارجاع به لغت criminate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «criminate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/criminate

لغات نزدیک criminate

پیشنهاد بهبود معانی