با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crock

krɑːk krɒk
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun verb - transitive verb - intransitive adverb
سبو، خمره
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crock

  1. noun jar
    Synonyms: vessel, pitcher, crockery, container, pot

ارجاع به لغت crock

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crock» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crock

لغات نزدیک crock

پیشنهاد بهبود معانی