با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crockery

ˈkrɑːkəri ˈkrɑːkəri ˈkrɒkəri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگلیسی بریتانیایی قدیمی ظروف بدل چینی، ظروف سفالی، ظروف سرامیکی، سفالینه
- The delicate crockery clattered in the sink.
- ظروف سفالی ظریف در سینک به صدا در آمد.
- The broken crockery littered the kitchen floor.
- ظروف بدل چینی شکسته کف آشپزخانه را پر کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crockery

  1. noun earthenware
    Synonyms: ceramics, porcelain, pottery

ارجاع به لغت crockery

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crockery» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crockery

لغات نزدیک crockery

پیشنهاد بهبود معانی