امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crony

ˈkroʊni ˈkrəʊni
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
دوست صمیمی، رفیق موافق، هم‌اطاق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Ali's bad cronies led him astray.
- دوستان ناباب، علی را از راه به در کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crony

  1. noun ally, companion
    Synonyms:
    accomplice acquaintance associate bosom buddy buddy chum colleague comate comrade confidant friend good buddy intimate mate pal partner sidekick
    Antonyms:
    enemy foe

ارجاع به لغت crony

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crony» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crony

لغات نزدیک crony

پیشنهاد بهبود معانی