با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Crosscut

ˈkrɒskʌt ˈkrɒskʌt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adverb
اریب بریدن، میان‌بر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crosscut

  1. verb To pass through or over
    Synonyms: cut across, crisscross, cross, decussate, intersect
  2. noun A route shorter than the usual one
    Synonyms: shortcut, cutoff

ارجاع به لغت crosscut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crosscut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crosscut

لغات نزدیک crosscut

پیشنهاد بهبود معانی