امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Crosscurrent

American: ˈkrɒˌskərənt British: ˈkrɒskʌrənt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
جریان متقاطع، جریان مخالف (در رود ودریا وغیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The swimmer, who was caught in a powerful crosscurrent, drowned.
- شناگری که در جریان مخالف نیرومندی گرفتار شده بود غرق شد.
- political cross-currents
- پاد روندهای سیاسی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد crosscurrent

  1. noun A stretch of turbulent water in a river or the sea caused by one current flowing into or across another current
    Synonyms:
    rip riptide tide-rip countercurrent
  1. noun Actions counter to the main group activity
    Synonyms:
    countercurrent

ارجاع به لغت crosscurrent

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «crosscurrent» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/crosscurrent

لغات نزدیک crosscurrent

پیشنهاد بهبود معانی