امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cuckoo

ˈkuːkuː / / ˈkʊ- ˈkʊkuː
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adjective adverb interjection
جانورشناسی فاخته، صدای فاخته درآوردن، دیوانه link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- On its turret we saw a ringdove sitting / sadly saying cuckoo? cuckoo?
- (خیام) دیدیم که بر کنگره‌اش فاخته‌ای / بنشسته و می‌گفت که کوکو؟ کوکو؟
- Have you gone cuckoo?
- مگر به سرت زده است؟ مگر خل شده‌ای؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cuckoo

  1. noun A person regarded as strange, eccentric, or crazy
    Synonyms:
    crackpot crazy eccentric lunatic crank loon loony fathead ding-a-ling dingbat goof kook nut goofball screwball weirdie bozo weirdo jackass goose zany
  1. adjective Afflicted with or exhibiting irrationality and mental unsoundness
    Synonyms:
    crazy batty insane daffy nuts wacky brainsick daft demented disordered distraught dotty lunatic mad maniac maniacal mentally ill clock moonstruck off touched unbalanced unsound wrong bonkers cracked gaga loony bananas fool buggy fruity loco nutty screwy crackers non compos mentis screwball silly

ارجاع به لغت cuckoo

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuckoo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuckoo

لغات نزدیک cuckoo

پیشنهاد بهبود معانی