با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Cuffin

ˈkʌfɪn ˈkʌfɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    cuffins

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun slang countable informal
مرد، جوانک
- He was a tall and handsome cuffin.
- او مرد قدبلند و خوش‌تیپی بود.
- The cuffin's style was impeccable.
- استایل اون جوانک بی‌عیب‌نقص بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت cuffin

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cuffin» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cuffin

لغات نزدیک cuffin

پیشنهاد بهبود معانی