امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cumulate

ˈkjuːmjʊlɪt ˈkjuːmjʊlɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective adverb
انباشتن، توده کردن، ترکیب یا متحد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cumulate

  1. verb To bring together so as to increase in mass or number
    Synonyms: collect, accumulate, pile up, amass, gather, accrue, agglomerate, aggregate, garner, conglomerate, hive, roll up

ارجاع به لغت cumulate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cumulate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cumulate

لغات نزدیک cumulate

پیشنهاد بهبود معانی