امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Cursed

ˈkɜrːst ˈkɜːsɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    curses
  • وجه وصفی حال:

    cursing
  • صفت تفضیلی:

    more cursed
  • صفت عالی:

    most cursed

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نفرین‌شده، رانده شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- a cursed family
- خانواده‌ی نفرین‌شده
- Cursed be the day (in which) I was born!
- لعنت به روزی که (در آن) زاده شدم!
- This cursed job!
- این شغل لعنتی!
- His wife is curst.
- زوجه‌ی او دهان دریده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cursed

  1. adjective damned, doomed for bad ending
    Synonyms:
    accursed bedeviled blankety-blank blasted blessed blighted cast out confounded doggone excommunicate execrable fey foredoomed hell fire ill-fated infernal snakebit star-crossed unholy unsanctified villainous voodooed
    Antonyms:
    blessed
  1. adjective detestable, hateful
    Synonyms:
    abominable accursed atrocious damnable devilish disgusting execrable fiendish heinous infamous infernal loathsome odious pernicious pestilential vile
    Antonyms:
    great kind nice sweet

ارجاع به لغت cursed

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cursed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/cursed

لغات نزدیک cursed

پیشنهاد بهبود معانی