امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Custodian

kʌsˈtoʊdiən kʌˈstəʊdiən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun
سرایدار، نگهبان، متولی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد custodian

  1. noun caretaker, maintenance person
    Synonyms:
    baby sitter bodyguard Cerberus claviger cleaner cleaning person concierge curator escort guardian housesitter keeper maintenance person manager overseer protector sitter steward super superintendent supervisor swamper warden watchdog watchperson

ارجاع به لغت custodian

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «custodian» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/custodian

لغات نزدیک custodian

پیشنهاد بهبود معانی