امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dangle

ˈdæŋɡl ˈdæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dangled
  • شکل سوم:

    dangled
  • سوم‌شخص مفرد:

    dangles
  • وجه وصفی حال:

    dangling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
آویزان بودن، آویزان کردن، آویختن، آویزان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- Long, golden earrings were dangling from her ears.
- گوشواره‌های بلند و طلایی از گوش‌هایش آویخته بود.
- The monkey caught hold of the branch and swung dangling there.
- میمون به شاخه چسبید و در آنجا آویزان ماند و تاب خورد.
- She dangled the sandwich bag in front of me and said, "if you want food, you must take your medicine."
- پاکت ساندویچ را جلوم تکان داد و گفت: «اگر غذا می‌خواهی باید دارویت را بخوری.»
- He spent his youth dangling after gamblers.
- در تمام دوران جوانی‌اش دور و بر قماربازها می‌پلکید.
- The promise of a big raise was dangled before him.
- با قول یک اضافه حقوق زیاد او را وسوسه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dangle

  1. verb suspend
    Synonyms:
    brandish depend droop entice flap flaunt flourish hang hang down lure sling sway swing tantalize tempt trail wave

Phrasal verbs

ارجاع به لغت dangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dangle

لغات نزدیک dangle

پیشنهاد بهبود معانی