با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dangle

ˈdæŋɡl ˈdæŋɡl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dangled
  • شکل سوم:

    dangled
  • سوم شخص مفرد:

    dangles
  • وجه وصفی حال:

    dangling

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive adverb
آویزان بودن، آویزان کردن، آویختن، آویزان
- Long, golden earrings were dangling from her ears.
- گوشواره‌های بلند و طلایی از گوش‌هایش آویخته بود.
- The monkey caught hold of the branch and swung dangling there.
- میمون به شاخه چسبید و در آنجا آویزان ماند و تاب خورد.
- She dangled the sandwich bag in front of me and said, "if you want food, you must take your medicine."
- پاکت ساندویچ را جلوم تکان داد و گفت: «اگر غذا می‌خواهی باید دارویت را بخوری.»
- He spent his youth dangling after gamblers.
- در تمام دوران جوانی‌اش دور و بر قماربازها می‌پلکید.
- The promise of a big raise was dangled before him.
- با قول یک اضافه حقوق زیاد او را وسوسه کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dangle

  1. verb suspend
    Synonyms: brandish, depend, droop, entice, flap, flaunt, flourish, hang, hang down, lure, sling, sway, swing, tantalize, tempt, trail, wave

Phrasal verbs

ارجاع به لغت dangle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dangle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dangle

لغات نزدیک dangle

پیشنهاد بهبود معانی