امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Date

deɪt deɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dated
  • شکل سوم:

    dated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dates
  • وجه وصفی حال:

    dating
  • شکل جمع:

    dates

توضیحات

مخفف این لغت در حالت عامیانه D8 است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
تقویم تاریخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- What is the date on this coin?
- تاریخ این سکه چیست؟ این سکه کی ضرب شده؟
- The date of the letter was not legible.
- تاریخ نامه خوانا نبود.
- date of birth
- تاریخ تولد
- Do you remember the date of her arrival?
- آیا تاریخ ورود او را به یاد داری؟
- At what date?
- در چه تاریخی؟ در چه زمانی؟
- What's the date today?
- امروز چه تاریخی است؟ تاریخ امروز چیست؟
- at a later date
- در یک وقت دیگر (تاریخ بعدی)
- at a future date
- در آینده
- His dates were engraved on his tombstone.
- تاریخ زاد و مرگش را روی سنگ قبرش کنده بودند.
- I am not up to date on that subject.
- درباره‌ی آن موضوع آخرین اطلاعات را ندارم.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
عصر، عهد، روزگار، دوران، دوره
noun countable
(محاوره) وعده، (زن و مرد) قرار، قرار دو نفره
- He has never been out on a date with a girl.
- او هرگز با دختری بیرون نرفته است.
- a dinner date
- قرار شام
noun countable
(محاوره) دوست پسر، دوست دختر، یار
- Who was your date last night?
- دیشب با کدام دختر قرار داشتی؟
verb - transitive
(نامه) تاریخ گذاشتن روی، تاریخ زدن
- She dated and signed the check.
- او چک را تاریخ‌گذاری و امضا کرد.
verb - transitive
(دست نویس، سکه) تاریخ چیزی را تغیین کردن
- They have not been able to date these old jugs yet.
- هنوز نتوانسته‌اند تاریخ این کوزه‌های قدیمی را تعیین کنند.
verb - transitive
(محاوره) قرار گذاشتن با، وعده گذاشتن با
verb - transitive
(محاوره) (دختر و پسر) بیرون رفتن با
- He dated her for six months, then married her.
- شش ماه با او مراوده داشت و سپس با او ازدواج کرد.
verb - intransitive
(لباس، اصطلاح) کهنه شدن، منسوخ شدن، از رواج افتادن
noun countable
خرما
noun countable
درخت خرما، نخل
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد date

  1. noun point in time; particular day or time
    Synonyms:
    age century course day duration epoch era generation hour juncture moment period quarter reign span spell stage term time while year
  1. noun social engagement
    Synonyms:
    appointment assignation call interview meeting rendezvous tryst visit
  1. noun person accompanying another socially
    Synonyms:
    blind date boyfriend companion escort friend girlfriend lover partner steady sweetheart
  1. verb assign a time
    Synonyms:
    affix a date to belong to carbon-date chronicle come from determine exist from fix fix the date of isolate mark measure originate in put in its place record register
  1. verb see person socially
    Synonyms:
    associate with attend consort with court deuce it escort fix up go around together go around with go out with go steady go together keep company make a date see step around take out woo
  1. verb become obsolete
    Synonyms:
    antiquate archaize obsolesce obsolete outdate show one’s age

Idioms

  • to date

    تا این تاریخ، تاکنون، تا حالا

لغات هم‌خانواده date

  • noun
    date

سوال‌های رایج date

معنی date به فارسی چی میشه؟

کلمه "date" در زبان انگلیسی معانی و کاربردهای مختلفی دارد که هر یک از آن‌ها در زمینه‌های متفاوتی استفاده می‌شوند. در زیر به بررسی این معانی، توضیحات و نکات جالب مرتبط با آن می‌پردازیم.

۱. تاریخ

یکی از معانی اصلی "date"، به معنای تاریخ است. این کلمه به روز، ماه و سال اشاره دارد و در بسیاری از زمینه‌ها، از جمله ثبت وقایع، تاریخ‌نگاری و برنامه‌ریزی استفاده می‌شود. برای مثال، زمانی که می‌گوییم "تاریخ امروز چیست؟"، منظور ما از "date" همان تاریخ کنونی است. در این زمینه، "date" نقش مهمی در مستندات رسمی، برنامه‌ریزی رویدادها و ثبت تاریخچه‌ها ایفا می‌کند.

۲. ملاقات یا قرار ملاقات

معنی دیگر "date"، به معنای قرار ملاقات یا دیدار با کسی، به‌خصوص در زمینه روابط عاشقانه است. در این زمینه، "date" به یک ملاقات اجتماعی اشاره دارد که معمولاً شامل دو نفر می‌شود که به منظور شناخت بیشتر یکدیگر یا گذراندن وقت با هم ملاقات می‌کنند. این نوع "date" می‌تواند شامل فعالیت‌هایی مانند شام خوردن، رفتن به سینما یا انجام فعالیت‌های مشترک باشد.

۳. میوه خرما

در زبان انگلیسی، "date" همچنین به میوه‌ای به نام خرما اشاره دارد. خرما میوه‌ای شیرین و مغذی است که معمولاً در مناطق گرمسیری رشد می‌کند. این میوه به عنوان یک منبع غنی از قند طبیعی، فیبر و ویتامین‌ها شناخته می‌شود و در بسیاری از فرهنگ‌ها به عنوان یک خوراکی سالم و خوشمزه مصرف می‌شود.


ارجاع به لغت date

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «date» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ بهمن ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/date

لغات نزدیک date

پیشنهاد بهبود معانی