با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deadhead

ˈdedhed ˈdedhed
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    deadheaded
  • سوم شخص مفرد:

    deadheads
  • وجه وصفی حال:

    deadheading

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
(آدم) کسل‌کننده، بی‌خاصیت، خنگ، کودن
- The party was lively until the deadhead showed up.
- مهمانی تا زمانی که آن آدم کسل‌کننده آمد، پرشور بود.
- Don't let the deadhead ruin the group project with their lack of enthusiasm.
- اجازه ندهید که آدم‌های بی‌خاصیت پروژه‌ی گروهی را با بی‌اشتیاقی خود خراب کنند.
verb - transitive
گل‌های خشک‌شده را زدن، هرس کردن
- Remember to deadhead your roses to encourage new blooms.
- به‌خاطر داشته باشید که برای تقویت شکوفه‌های جدید، گل‌های رز خود را بزنید.
- Deadhead the geraniums regularly for prolonged flowering.
- برای گل‌دهی طولانی‌مدت، شمعدانی‌ها را به‌طور مرتب هرس کنید.
adjective
بی‌بار، بی‌مسافر، تهی
- The deadhead flight arrived early.
- پرواز بی‌مسافر زود رسید.
- He caught a deadhead train to the next city.
- او سوار قطاری بی‌مسافر شد که به شهر بعدی می‌رفت.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت deadhead

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deadhead» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deadhead

لغات نزدیک deadhead

پیشنهاد بهبود معانی