با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Deadline

ˈdedlaɪn ˈdedlaɪn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    deadlines

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
ضرب‌الاجل، موعد مقرر، موعد، مهلت، سررسید، آخرین فرصت، فرجه
- to meet a deadline
- کاری را سر موعد انجام دادن
- to miss a deadline
- سرموعد انجام ندادن
- When is the deadline for paying this loan?
- سررسید پرداخت این وام چه تاریخی است؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deadline

  1. noun due date
    Synonyms: bound, cutoff, limit, period, target date, time frame, time limit, zero hour

ارجاع به لغت deadline

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deadline» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deadline

لغات نزدیک deadline

پیشنهاد بهبود معانی