با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Defenestrate

ˌdiːˈfenɪstreɪt ˌdiːˈfenɪstreɪt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive formal
از پنجره بیرون انداختن
- In a fit of rage, he threatened to defenestrate his computer.
- او در حالت عصبانیت تهدید کرد که کامپیوترش را از پنجره بیرون خواهد انداخت.
- He was so enraged that he wanted to defenestrate his computer out of frustration.
- او آن‌قدر عصبانی بود که می‌خواست از سر ناامیدی رایانه‌ی خود را از پنجره‌ بیرون بیندازد.
verb - transitive
انگلیسی بریتانیایی (کسی را) بیرون کردن، اخراج کردن (مخصوصاً یک رهبر)
- The board unanimously voted to defenestrate the CEO due to his failure to meet financial targets.
- هیئت‌مدیره به اتفاق آرا مدیرعامل را به‌دلیل عدم‌دستیابی به اهداف مالی بیرون کرد.
- The protesters demanded the government to defenestrate corrupt officials from their positions of power.
- معترضان از دولت خواستند تا مقامات فاسد را از مقام‌های حکومتی‌شان اخراج کند.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت defenestrate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defenestrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defenestrate

لغات نزدیک defenestrate

پیشنهاد بهبود معانی