با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Defenestration

ˌdiːfenɪˈstreɪʃn ˌdiːfenɪˈstreɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    defenestrations

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable formal
از پنجره بیرون‌ انداختن
- The defenestration of the criminal shocked them.
- از پنجره بیرون‌ انداختن جنایتکار آنان را شوکه کرد.
- The defenestration of the protester caught everyone by surprise.
- از پنجره بیرون‌ انداختن معترض همه را شگفت‌زده کرد.
noun countable uncountable
برکناری، عزل (از مقام)
- The news of the defenestration spread quickly through the town.
- خبر برکناری به‌سرعت در شهر پخش شد.
- The CEO's defenestration was a result of the company's poor financial performance.
- عزل مدیرعامل نتیجه‌ی عملکرد ضعیف مالی شرکت بود.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت defenestration

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defenestration» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defenestration

لغات نزدیک defenestration

پیشنهاد بهبود معانی