امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Defiance

dɪˈfaɪəns dɪˈfaɪəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    defiances

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
نافرمانی، سرپیچی، تمرد

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- defiance of the law
- سرپیچی از قانون
- the student's defiance towards the teacher's instructions
- تمرد دانش‌آموز از دستورات معلم
noun uncountable
مبارزه‌طلبی، دعوت به جنگ، گردن‌کشی، عرض اندام
- his defiance of the party leaders
- عرض اندام او در مقابل رهبران حزب
- The team played with defiance and determination, refusing to give up.
- تیم با مبارزه‌طلبی و عزم راسخ بازی کرد و حاضر به تسلیم نشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد defiance

  1. noun disobedience, disregard
    Synonyms:
    affront audacity back talk big talk boldness bravado brazenness call cartel challenge command confrontation contempt contrariness contumacy dare defy effrontery enjoinder factiousness gas guts hot air impudence impugnment insolence insubordination insurgence insurgency intractableness lip muster opposition order perversity provocation rebellion rebelliousness recalcitrance revolt sass spite stump summons temerity throwing of the gauntlet unruliness
    Antonyms:
    acquiescence obedience regard respect submission subordination

Collocations

ارجاع به لغت defiance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «defiance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/defiance

لغات نزدیک defiance

پیشنهاد بهبود معانی