امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Deformity

dɪˈfɔːrmət̬i dɪˈfɔːməti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
بدشکلی، دشدیسگی، نقص خلقت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- Deep burns which have caused the deformity of his hands.
- سوختگی‌های ژرف که موجب دژدیسی دست‌های او شده است.
- all the cruelties and deformities of the human race
- کلیه‌ی بیدادگری‌ها و زشت‌خویی‌های نژاد بشر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد deformity

  1. noun disfigurement, distortion
    Synonyms:
    aberration abnormality asymmetry buckle contortion corruption crookedness damage defacement defect depravity evil grossness hideousness impairment injury irregularity knot malconformation malformation misproportion misshape misshapenness repulsiveness ugliness unattractiveness unnaturalness unsightliness warp
    Antonyms:
    beauty grace shapeliness

ارجاع به لغت deformity

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «deformity» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/deformity

لغات نزدیک deformity

پیشنهاد بهبود معانی