امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dense

dens dens
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    denser
  • صفت عالی:

    densest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
متراکم، چگال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
adjective
چگال، غلیظ، متراکم، انبوه، احمق، خنگ
- a dense forest
- جنگل انبوه
- a dense substance
- ماده‌ی چگال
- a dense smoke or liquid
- دود یا مایع غلیظ
- a dense crowd
- جمعیت متراکم (هم‌فشرده)
- How come you are so dense?
- تو چرا اینقدر خنگی؟
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dense

  1. adjective compressed, thick
    Synonyms:
    close close-knit compact condensed crammed crowded heaped heavy impenetrable jammed jam-packed massed opaque packed packed like sardines piled solid substantial thickset
    Antonyms:
    open scattered sparse thin uncompressed
  1. adjective slow, stupid
    Synonyms:
    blockheaded boorish doltish dull dumb fatheaded ignorant imbecilic impassive lethargic numskulled oafish obtuse phlegmatic simple slow-witted sluggish stolid thick torpid
    Antonyms:
    brainy clever intelligent smart

ارجاع به لغت dense

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dense» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dense

لغات نزدیک dense

پیشنهاد بهبود معانی