با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Dependability

dɪˌpendəˈbɪlət̬i dɪˌpendəˈbɪləti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
قابلیت‌ اعتماد، قابلیت اطمینان، اتکاپذیری، قابل‌اعتماد بودن، قابل‌اطمینان بودن، قابل‌اتکا بودن
- The team captain is known for his dependability; he never misses a practice or game.
- کاپیتان تیم به قابل‌اعتماد بودنش معروف است؛ او هیچ‌ تمرین یا بازی‌ای را از دست نمی‌دهد.
- The success of any business relies heavily on the dependability of its employees.
- موفقیت همه‌ی کسب‌وکارها به شدت به قابلیت اعتماد کارکنان آن بستگی دارد.
- The dependability of this car for a long trip is questionable.
- قابل‌اعتماد بودن این اتومبیل برای یک سفر طولانی مورد تردید است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependability

  1. noun The quality of being dependable or reliable
    Synonyms: reliability, dependableness, reliableness
    Antonyms: undependability

ارجاع به لغت dependability

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependability» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dependability

لغات نزدیک dependability

پیشنهاد بهبود معانی