امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dependable

dɪˈpendəbl dɪˈpendəbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more dependable
  • صفت عالی:

    most dependable

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
قابل‌اطمینان، مورد‌اعتماد، قابل‌اعتماد، مطمئن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- This mechanic's work is dependable.
- کار این مکانیک قابل‌اطمینان است.
- The dependable employee always completes their work on time.
- کارمند قابل‌اعتماد همیشه کارش را به‌موقع تکمیل می‌کند.
- He is not dependable.
- او قابل‌اعتماد نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependable

  1. adjective reliable, responsible
    Synonyms:
    always there carrying the load certain constant faithful good as one’s word loyal rocklike secure stable staunch steadfast steady sturdy sure to be counted on tried tried-and-true true trustworthy trusty unfailing
    Antonyms:
    dishonest irresponsible uncertain undependable unreliable unsteady unsure

لغات هم‌خانواده dependable

ارجاع به لغت dependable

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependable» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dependable

لغات نزدیک dependable

پیشنهاد بهبود معانی