امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dependence

dɪˈpendəns dɪˈpendəns
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dependences

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C2
وابستگی، توکل، تبعیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
noun uncountable
بستگی، وابستگی، موکول (بودن)، عدم استقلال
- the dependence of the West on Middle Eastern oil
- اتکا غرب به نفت خاورمیانه
- our economy's dependence on exports
- وابستگی اقتصاد ما به صادرات
- The company's dependence on her skill and efficiency grew daily.
- اعتماد شرکت به مهارت و کاردانی او روز به روز بیشتر می‌شد.
- dependence on painkilling drugs
- عادت کردن به داروهای مسکن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dependence

  1. noun confidence, reliance
    Synonyms: assurance, belief, credence, expectation, faith, hope, interdependence, responsibility, responsibleness, stability, steadiness, stock, trust, trustiness, trustworthiness
    Antonyms: freedom, independence, strength
  2. noun addiction, need
    Synonyms: attachment, contingency, habit, helplessness, hook, inability, security blanket, servility, subjection, subordination, subservience, vulnerability, weakness, yoke
    Antonyms: independence, subtraction, want

لغات هم‌خانواده dependence

ارجاع به لغت dependence

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dependence» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dependence

لغات نزدیک dependence

پیشنهاد بهبود معانی