با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Disabuse

ˌdɪsəˈbjuːz ˌdɪsəˈbjuːz
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive
از اشتباه درآوردن، از حقیقت اگاه کردن
- He thinks he is a genius, but we must disabuse him.
- او فکر می‌کند نابغه است، اما باید او را از اشتباه در آوریم.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disabuse

  1. verb To make corrections
    Synonyms: correct, disillusion, undeceive, clarify, debunk, disenchant, inform, enlighten, expose, set-straight, free, liberate, rectify, rid

ارجاع به لغت disabuse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disabuse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disabuse

لغات نزدیک disabuse

پیشنهاد بهبود معانی