امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dislocated

dɪˈsloʊkeɪt̬id ˈdɪsləkeɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    dislocates
  • وجه وصفی حال:

    dislocating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
(استخوان در مفصل) از جا دررفته

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a dislocated hip
- لگن از جا دررفته
- The jaw is not broken, just dislocated.
- فک نشکسته است؛ فقط از جا دررفته است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dislocated

  1. verb Move out of position
    Synonyms:
    slipped disengaged disunited disjointed
  1. verb Displace
    Synonyms:
    upset moved disrupted shifted disturbed uprooted shaken transferred separated displaced disjointed disordered
    Antonyms:
    ordered
  1. adjective Separated at the joint
    Synonyms:
    disjointed separated

لغات هم‌خانواده dislocated

ارجاع به لغت dislocated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dislocated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dislocated

لغات نزدیک dislocated

پیشنهاد بهبود معانی