امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissemble

dɪˈsembl dɪˈsembl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
نیرنگ زدن، فریب دادن، پنهان کردن، وانمودکردن، بهانه کردن، نادیده گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- to dissemble fear by smiling
- با لبخند ترس خود را مخفی کردن
- He was a naive child who gradually learned to dissemble.
- او کودک ساده‌لوحی بود که کم‌کم فریب‌کاری آموخت.
- to dissemble innocence
- تظاهر به معصومیت کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissemble

  1. verb disguise, pretend
    Synonyms:
    affect camouflage cloak conceal counterfeit cover cover up dissimulate doublespeak double-talk dress up fake falsify feign four-flush hide let on make like mask pass play possum pussyfoot put on a false front put on a front put on an act put up a front put up a smoke screen sham shroud shuck and jive signify simulate stonewall whitewash
    Antonyms:
    admit allow

ارجاع به لغت dissemble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissemble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissemble

لغات نزدیک dissemble

پیشنهاد بهبود معانی