امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Dissipate

ˈdɪsəpeɪt ˈdɪsəpeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    dissipated
  • شکل سوم:

    dissipated
  • سوم‌شخص مفرد:

    dissipates
  • وجه وصفی حال:

    dissipating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
پراکندگی کردن، ازهم پاشیدن، اسراف کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- Mist usually dissipates in the sun's rays.
- به‌طور معمول مه در اثر نور خورشید از میان می‌رود.
- to dissipate enemy forces by concentrated gunfire
- با آتش متمرکز نیروهای دشمن را متفرق کردن
- A bright light dissipated the darkness of the night.
- نوری درخشان تاریکی شب را برطرف کرد.
- He dissipated his patrimony on foolish projects.
- او ارث پدری را در راه طرح‌های ابلهانه تلف کرد.
- to dissipate one's time and efforts
- وقت و کوشش خود را به هدر دادن
- He has a headache from the extended dissipating of the night before.
- به خاطر میخوارگی ممتد شب پیش سردرد دارد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد dissipate

  1. verb expend, spend
    Synonyms:
    be wasteful with blow burn up consume deplete dump fritter away indulge oneself kiss goodbye lavish misspend misuse run through squander throw away trifle away use up waste
    Antonyms:
    accumulate collect gather hoard save
  1. verb disappear
    Synonyms:
    dispel disperse dissolve drive away evanesce evaporate melt away run dry scatter spread vanish
    Antonyms:
    appear

ارجاع به لغت dissipate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dissipate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dissipate

لغات نزدیک dissipate

پیشنهاد بهبود معانی