امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Distribution

ˌdɪstrəˈbjuːʃn ˌdɪstrəˈbjuːʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    distributions

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable C1
توزیع، تقسیم، پخش، پراکندگی، (محیط زیست) پراکنش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- the patterns of population distribution
- الگوهای پراکندگی جمعیت
- the distribution of foodstuffs among the poor
- توزیع مواد خوراکی در بین مستمندان
- the production and distribution of gasoline
- فرآوری و پخش بنزین
- the distribution of blood vessels through the body
- پراکندگی رگ‌ها در تمام بدن
noun uncountable
سهم، حصه، بخش، نصیب، دانگ
- each farmer receives his yearly distribution of chemical fertilizers.
- هر کشاورزی سهم سالیانه‌ی کود شیمیایی خود را دریافت می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد distribution

  1. noun allocation, dispersion
    Synonyms:
    administration alloting allotment apportioning apportionment assessment assigning circulating circulation dealing delivery diffusion dispensation dispersal disposal disposing dissemination dissipating division dole handing out handling mailing marketing partition partitioning propagation prorating rationing scattering sharing spreading trading transport transportation
    Antonyms:
    collection gathering hoard hoarding maintenance store
  1. noun classification
    Synonyms:
    arrangement assortment disposal disposition grouping location order ordering organization placement sequence

Collocations

لغات هم‌خانواده distribution

ارجاع به لغت distribution

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «distribution» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/distribution

لغات نزدیک distribution

پیشنهاد بهبود معانی