امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Disturb

dɪˈstɜrːb dɪˈstɜːb
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    disturbed
  • شکل سوم:

    disturbed
  • سوم‌شخص مفرد:

    disturbs
  • وجه وصفی حال:

    disturbing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B2
برهم زدن، به‌هم زدن، آشفتن، مضطرب ساختن، مشوش کردن، مزاحم شدن، مختل کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- At that time, strikes and war talk were disturbing the country.
- در آن هنگام اعتصابات و حرف جنگ کشور را پر آشوب کرده بود.
- Please don't disturb yourself.
- خواهش می‌کنم خود را ناراحت نکنید.
- His writings disturb and dishearten the reader.
- نوشته‌های او خواننده را مشوش و مأیوس می‌کند.
- His mental state disturbs me.
- وضع روانی او مرا دلواپس می‌کند.
- to disturb the books on a shelf
- کتاب‌های روی طاقچه را در هم ریختن
- His coughs disturbed the train of my thought.
- سرفه‌های او رشته‌ی افکار مرا پاره کرد.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disturb

  1. verb bother, upset
    Synonyms:
    afflict agitate ail alarm amaze annoy arouse astound badger burn up complicate confound confuse depress discompose dishearten disrupt distract distress excite fluster frighten gall grieve harass interfere interrupt intrude irk irritate make uneasy molest muddle outrage pain perplex perturb pester pique plague provoke puzzle rattle rouse ruffle shake shake up startle tire trouble unhinge unnerve unsettle vex worry
    Antonyms:
    appease calm comfort pacify quiet reassure soothe
  1. verb disorder; dislocate
    Synonyms:
    confuse derange disarrange disarray discompose disorganize displace distort foul up interfere jumble louse up mess up mix up move muddle remove replace shift tamper unsettle upset
    Antonyms:
    arrange locate order organize sort

Collocations

لغات هم‌خانواده disturb

  • verb - transitive
    disturb

ارجاع به لغت disturb

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disturb» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/disturb

لغات نزدیک disturb

پیشنهاد بهبود معانی